کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری ایرانی قسمت 11
خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن
تک پا-زمان کوتاه-در فرصتی بسیار اندک
حشر و نشر داشتن-نشست و برخاست داشتن دوستی و رفت و آمد داشتن
خنک شدن دل-آسایش خاطر پس از گرفتن انتقام
دان-دانه-چینه
بیخ خِر کسی را چسبیدن-کسی را مقصر شناختن
اهل حال-دوستدار تفریح و خوشگذرانی
زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله
دهن دره-خمیازه
ادرار بزرگ-مدفوع
آفتابِ پس دیوار(شامگاه)
تر تری-کسی که اسهال گرفته است
پخش و پلا-پراکنده-تار و مار
خاکه زغال-ریزه ی زغال
رسوایی بالا آوردن-کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن
به خاطر داشتن-به یاد داشتن-از بر بودن
جلو کسی درآمدن-با کسی مقابله کردن-حق کسی را کف دستش گذاشتن
چپو-غارت-تاراج
جای مهر گذاشتن-چیزی را به عمد در جایی گذاشتن تا به آن بهانه دوباره به آن جا آمدن
جای کسی را خالی کردن-در جایی از کسی یاد کردن و آرزو کردن که کاش می بود
آسیابگردان-کسی که بهخوبی از عهدهی کارها بر میآید
آب سیر(جانور خوشرفتار)
بد خط-کسی که ناخوانا می نویسد
پای خود را کنار کشیدن-دخالت نکردن
دلخور شدن-گله مند شدن-ناراضی شدن
به دل آوردن-در خاطر نگاه داشتن-از یاد نیردن
رویخی-فرنی-نوعی دسر که از نشاسته و شکر درست می کنند
آفتاب از مغرب درآمدن-روز قیامت-رویدادی شگرف پیش آمدن
به خود پیچیدن-ناخوش شدن-عتاب کردن
خوب شدن-شفا یافتن-تندرست گشتن
حاجی ارزانی-گران فروش
باش !-نگاه کن-ببین
اَل اَمان-زینهار-پناه بر خدا
خالی کردن تفنگ-شلیک کردن
پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی
آسمان غرمبه-صدای رعد-تندر
پیچ-آن جا که را به سوی دیگری رود
حکیم باشی-پژشک تجربی و مدرسه نرفته
خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه
تا خرخره زیر قرض بودن-وام بسیار داشتن
زحمت کشیدن-کار کردن
برداشت کردن-فهمیدن-گرفتن پول از حساب-درو کردن محصول کشاورزی
آب به چشم آمدن(طمع کردن)
خلق الله-مردم
از کاسه درآمده-بیرونزده-ورقلمبیده
رفوزه-رد شده در امتحان-مردود
آبی از کسی گرم نشدن(بهرهای از کسی نبردن)
حشری-شهوت ران-پر شهوت
دیر چسب-دیر آشنا
از پا در آوردن(سخت فرسوده و از کار افتاده کردن)
زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن
انداختن پشت گوش-سهلانگاری کردن-دیر انجام دادن-کوتاهی کردن
چرب کردن-روغن یا کرم مالیدن
توی مخ کردن-به خاطر سپردن-از بر کردن
چینی بند زنی-عمل چینی بند زدن
ازقحطیدرآمده(گرسنهچشم، آدم ندیدبدید)
بند شدن در جایی-قرار یافتن-ساکن شدن-آرام گرفتن
دود چراغ-کشیدن شیره
تخت و تبارک-با آسودگی خیال
رژیم گرفتن-رژیم داشتن
تر دست-ماهر-شعبده باز
حلبی آباد-آلونک نشین های خارج از شهر
پیش گرفتن کاری-کاری را آغاز کردن
زیر و بالا گفتن-دشنام های زشت به کسی دادن
اروای ننهات-ارواح بابات
چوب پوش کردن-با چوب پوشاندن
آفتاب از کدام طرف در آمده؟-چه عجب از این طرفها؟!
دیر کردن-تاخیر کردن
رشوه خوار-کسی که برای انجام کاری ناروا دستمزد دریافت می کند
دود دادن-ضد عفونی کردن-گذاشتن گوشت و ماهی در معرض دود غلیظ برای فساد ناپذیر کردن آن
حهاز-کشتی بزرگ
بکن نکن-امر و نهی
دبوری-بی سر و پایی-ولگردی
دهن کسی را سرویس کردن-کسی را خونین و مالین کردن-به حساب کسی رسیدن
دم بازی-چاپلوسی-تملق
آویزان کسی شدن(طفیلی کسی شدن)
بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته
روان کردن-از بر کردن
آسیابگردان-کسی که بهخوبی از عهدهی کارها بر میآید
چسبیدن-لذت دادن
خُل-نیمه دیوانه-سفیه
بجا-شایسته-در هنگام مناسب
جفتک زن-لگد زن
داش مشدی-لوطی محل-آن که غرور جوانی دارد
بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن
چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد
افتادگی(پریشانی، احتیاج)
دو لا پهنا حساب کردن-دو برابر بهای خقیقی حساب کردن
آنجا رفتن که عرب نی انداخت(به جایی دور و بیبازگشت رفتن)
تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او
اُرس و پرس-پرسش و پاسخ
خنک-بی مزه-بی نمک-نچسب
چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن-بیش تر از کسی تجربه داشتن
خشتک نشور-آدم پست و بی ارزش
حول و ولا-تقلا-دست و پا زنی
بار سرکه- ترش ابرو
چوروکیدن-چوروک خوردن-چین برداشتن
روی هم ریختن-توطئه کردن برای پیش بردن کاری-توافق در امری-رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن
پیشکار-رییس دارایی شهر یا استان
آبی از کسی گرم نشدن-بهرهای از کسی نبردن
در خود را گذاشتن-سکوت کردن-خفه شدن
بخار-توانایی-شایستگی
چندش شدن-حالت چندش دست دادن
جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها
بیرق کسی نخوابیدن-همواره کامروا بودن-پایدار بودن دولت و شکوه
خِرخِره-حلق-حلقوم
در رفتن از جا-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن
خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت
در آستین داشتن-حاضر و آماده داشتن
تیپ یکدیگر زدن-با هم دعوا کردن
آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)
دل ترکیدن-ترکیدن شکم بر اثر پر خواری
دُم توی پا گرفتن-شکست خورده رفتن-نامید و ساکت شدن
تاپاله-سرگین خشگ شده ی گاو برای سوختن
بی بی قدومه-دختر بچه ای که ادای مادر بزرگ ها را در می آورد
پات-بی آبرو-بی تربیت
جن زده-دیوانه
اشتباه لپی(اشتباه لفظی)
چشم دو دو زدن-تکان تکان خوردن چشم
چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن
بدلی-تقلبی-جنس بد
دست به چماق-چماق در دست-آماده ی چماق زدن
جغور بغور-جگر و دل و قلوه ی گاو یا گوسفند که خرد کرده و با پیاز در روغن سرخ کنند
دل به دل رفتن-دوستی و دشمنی از دو سو بودن
به کوچه ی علی چپ زدن خود-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی
پیچ-آن جا که را به سوی دیگری رود
دول-آلت مردی به زبان کودکان
ترقه فرنگی-بچه ی شرور
دل واپسی-نگرانی-اضطراب
پخته کردن کار-مقدمات کاری را فراهم کردن
تو جلد کسی رفتن-کسی را برای انجام کاری وسوسه کردن
پر رودگی-پر گویی-پر حرفی
چس دماغ-پر افاده-پر ادعا
زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو
جهود ی-هودی-مقتصد
خال به خال-خال خال
از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)
پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن
دل کسی تو ریختن-دچار دلهره ی ناگهانی شدن-وحشت کردن
رد شدن-مردود شدن-پذیرفته نشدن
آبکور-کسی که سودش به دیگران نمی رسد
حرف کسی شدن با کسی-با کسی مشاجره پیدا کردن
جامغولک-حقه-حیله
چشم روشنی-چیزی که برای خوشامدگویی برای کسی می برند
رنگ و وارنگ-رنگارنگ-به رنگ های گوناگون-از همه نوع
دبیر-آموزگار دبیرستان-فرد صاحب مقام در یک حرب-وزارت خانه یا سفارت
آب خنک خوردن(به زندان افتادن)
روان بودن-از حفظ بودن-از بر بودن
تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن
دو لَتی-در دو لنگه ای
دست دست کردن-تردید داشتن-وقت کشتن-وقت را هدر دادن
جای دشمن-کنایه از نشیمنگاه-ماتحت
جوان مرگ شده-نفرینی است به شخص جوان
آواز دادن-خواستن
برخورد کردن-تصادف کردن-دیدارکردن
خپله-چاق و کوتاه قد
زو کشیدن-اصطلاحی از بازی الک دولک که بازنده باید بدون تازه کردن نفس یدود
روشن کردن چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از تماشاچیان می گیرند
زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن
پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن
چک و چانه-کنایه از دهان
اتوکشیده-با سر و وضعی شستهورفته و مرتب
خط افتادن-خراش افتادن
ارزیاب-کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین میکند
با متانت-با وقار
از راه نامشروع ) به پول و ثروت رسیدن
خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب
بد آب و رنگ-نازیبا-بی رونق-بی جلوه
بدون معطلی-بی درنگ-فورا
درجه دار-درجه های نظامی پایین تر از سروان
دود ِ نازک-دود سیگار و قلیان و چپق
خرده فرمایش-فرمانی که از فرمانده ی نالایق و کوچک تر صادر شود-دستور بی جا
چروک خوردن-نگا. چروک افتادن
زیر آبی-زیرآبکی
رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس
دورخیز کردن-دویدن از دور برای پریدن از روی چیزی
چایمان کردن-سرما خوردن-چاییدن
جَلَب-حقه باز-موذی-تقلبی-زن نا به کار
خدا به همراه-خدا خافظ
تیر و ترقه شدن-سخت خشمگین شدن-ناگهان از جا در رفتن و ناسزا گفتن
آکله فرنگی(سیفلیس)
دردش بودن-درد زاییدن زن گرفتن-هنگام زاییدن زن رسیدن
خون کسی را کثیف کردن-کسی را بسیار عصبانی کردن
دختر بچه-دختر کم سن و سال
آوار شدن سر کسی(بیخبر نزد کسی در آمدن)
تو پوزی-تو دهنی
آفتاب خوردن(سختی کشیدن)
خرج از کیسه ی خلیفه کردن-از مال دیگران خرج کردن
آلت فعل-وسیلهی انجام کار
ریختن روی دایره-روی داریه ریختن
پاره آجر-شکسته ی آجر
دودی-اهل دود-سیگاری-تریاکی-معتاد به دخانیات
خدا و خرما را با هم خواستن-از دو محل سود بردن-دو سره بار کردن
خلاف-جرم
حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی
خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت
آمد داشتن(فرخنده و میمون بودن)
پِشک-نرمی و پرده های بینی
دو پا در یک کفش کردن-سماجت و اصرار کردن
چاله سیلابی-نگا. چاله خر کشی
خوابیدن-خراب شدن-فرو ریختن
تپه ماهور-زمین ناهموار
تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی
از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)
تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن
زحمت کشیدن-کار کردن
چیلک دان-چینه دان
زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله
خدا قوت-خدا قوت بدهد-خسته نباشی
بردن سر کسی-با سر و صدا کسی را گیج و خسته کردن
پِتل پُرت-بیان عامیانه ی پترزبورگ-جای بسیار دور
درس گرفتن-پند آموختن-عبرت گرفتن
از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی
دل آب شدن برای چیزی-بسیار مشتاق چیزی شدن
خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن
ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود
در هم رفتن-در فکر فرو رفتن-خشمگین شدن
چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن
خدا و خرما را با هم خواستن-از دو محل سود بردن-دو سره بار کردن
از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)
پاترس-ترساندن کودکان برای بازداشتن از کاری
چفت-چسیده-تنگ-زنجیر در
چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد
زرد کردن-بسیار ترسیدن-از ترس وادادن-کاری را خراب کردن
آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن
بازرس-مامور بررسی و کنترل
پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن
تِرمال کردن-خراب کاری کردن-کثافت کاری کردن-گُه مال کردن
آب به آب شدن(تغییر آب و هوا دادن، بهبود یافتن به سبب سفر)
خیسیدن-خیس خوردن-خیس شدن
پته بستن-سد بستن در جوی های شیب دار
زیر سر کسی بلند بودن-فریفته شدن به وعده های به تر-کسی که روزگار ناداری خود را فراموش کرده است
تخم شر-مردم آزار- شرور
آستین از دهان برداشتن(خندیدن)
از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)
حساب و کتاب-نگا. حساب کتاب
پر رو-بی شرم-وقیح-دریده
چین-یک بار درو-بک بار چیدن
خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن
دستگیره-وسیله ی باز و بسته کردن در و پنجره-کهنه ای در آشپزخانه برای برداشتن دیگ از روی اجاق
پاپوش درست کردن-پرونده درست کردن- توطئه کردن
دسته جمعی-باهم-گروهی
از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)
آفتابه خرج لولهنگ کردن-چیز با ارزشی را در بهای چیز بیارزش دادن
بی بو و بی خاصیت-کسی که سود و زیانی ندارد
از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)
چراغان کردن-جشن گرفتن
جیز گر-ربا خوار-کسی که از دیگران برای دادن مکان غیرقانونی پول می گیرد
بی صفت-بی بهره از صفات خوب انسانی
بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن
خجالت کشیدن-شرمنده شدن
پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن
حاجی من شریک-کسی که خود را داخل کاری می کند و مدعی شراکت می شود
ری کردن-زیاد شدن و برکت کردن برنج و آرد و مانند آن ها پس از ریختن آب بر آن ها
پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن
چله داشتن-عزادار بودن در روز چهلم مرگ عزیزی
خدا رسانده-مفت و مجانی به دست آمده
حق بردن-رشوه بردن-از راه حق و حساب گرفتن-درآمدی منظم داشتن
پس افت-حقوق هنوز پرداخت نشده
از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن
چشم خوردن-نظر خوردن
جرواجر کردن-پاره پاره کردن
بد مروت-نامرد-ناجوانمرد
خاک بر سری-بی آبرویی
دک و پوز-دهان و لب و دندان
زوزه کشیدن-آواز برآوردن
از جیب رفتن-سود یا لذتی را از کف دادن
انگشتنگاری-ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده
دال به دال-پشت سر هم
داو-نوبت بازی
پشک انداختن-قرعه کشیدن
چارده معصوم-پیامبر اسلام و دخترش فاطمه و امام علی و یازده امام دیگر شیعیان
ابرو تابیدن-گره بر ابرو افکندن
چشم کردن-چشم زدن
از دهان مار بیرون آمدن(هیچ کجی در کسی نبودن، راست بودن)
اسم درگوشی(نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است)
آتشبیار معرکه(فتنهانگیز میان دو دشمن)
ته نشست-رسوب
پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن-از حد خود گذشتن
چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن
انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)
حنز پنزر-نگا. خرت و پرت
در ثانی-ثانیا-دوم
چانه لغی-راز داری نکردن
چله اش افتادن-آبستن نشدن زن
به دل آوردن-در خاطر نگاه داشتن-از یاد نیردن
برزخ شدن-ناراحت شدن
خرچنگ قورباغه-کج و معوج-درهم و برهم
از خود در آوردن-دروغپردازی کردن
از بام خواندن و از در راندن-خواستن و به بیمیلی تظاهر کردن
الابختکی(اتفاقی، تصادفی)
آتش به مال خود زدن(کالایی را بسیار ارزان فروختن)
ریم رام-رام رام-اسم صوت برای بیان آوای ساز و نوای موسیقی
تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی)
رشوه خوار-کسی که برای انجام کاری ناروا دستمزد دریافت می کند
دست و پا شکسته-ناقص-ناتمام
دولاب-گنجه-کمد-قفسه
دمخور-مصاحب-معاشر-همنشین
حرف از دهن کسی قاپیدن-سخن کسی را به نام خود قلمداد کردن
حرف-سخن-گفتار-کلام
دست بلند کردن-بالا بردن دست به نشانه ی آمادگی پاسخ گویی-اعلام رای و نظر
آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن
پدر زن سلام-نخستین دیدار داماد در خانه پدر زن
دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن
انگشت کردن(انگشت رساندن)
خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم
دررفت-خرج و هزینه-مقابل درآمد
دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن
دندانه دندانه-دارای برجستگی ها و بریدگی هایی در کناره
آتو(بهانه، دستاویز، نقطهضعف)
خایه مال-چاپلوس-متملق-دستمال به دست
این هلو این هم گلو(مثل آب خوردن، انجام این کار بسیار آسان است)
راه پیدا کردن-جستن راه حل برای مشکل-به نحوی در جایی وارد شدن
به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن
زنده شدن-حق بازی دوباره پیدا کردن
پوشالی-بی ارزش- بی مصرف
به پای کسی زحمت کشیدن-برای کسی زحمت کشیدن
به گُه خوردن افتادن-با خفت از کرده ی خود پشیمان شدن
آه نداشتن که با ناله سودا کردن-آه در بساط نداشتن
چار چشم-کسی مه عینک می زند
پشت هم اندازی-حقه بازی-حیله گری
پیگرد-پی گیری-تعقیب
رو به رو کردن-در برابر هم وادار به اظهار عقیده کردن
بُز ِ گَر-بزی که بیماریِ گَری
جالباسی-کمد لباس-جا رختی
از چیزی (کسی) زده شدن(از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن)
دور زدن-چرخیدن و تغییر جهت دادن
خیابان گز کردن-ول گشتن
افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی
زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو
زیر کردن-کسی را زیر وسیله ی نقلیه گذاشتن که موجب آسیب یا مرگ او شود
انداختنی(جنس نامرغوب)
چوچول باز-دغل-بی حیا
خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است
الانه-همین حالا-هم اکنون
بار انداختن-توقف و اقامت کردن
زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن
تک و توک-به ندرت-کمی
حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب
از پا درآمدن(افتادن، سخت خسته و درمانده شدن)
چرت زدن-گرفتار غلبه ی خواب بودن
بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است
آل(موجودات افسانهای مانند جن و غول)
چلغوز-فضله ی مرغ و کبوتر-آدم کوتاه قد و بی عرضه
بغض کردن-متاثر و غمگین شدن و به خود فرو رفتن
با کله-دانا-چیز فهم-خردمند
دست و دل باز-بخشنده-جوانمرد
دال-خمیده-کج
خارشک-مردم آزار-سادیست
آبستن فرزندکش(دنیا، روزگار)
از شیر گرفتن(به دورهی نوزادی پایان دادن)
رک نگاه کردن-رک رک نگاه کردن
پیش قسط-پرداختِ پیش از آغاز قسط بندی
چشم و ابرو آمدن-دلبری کردن-عشوه آمدن
درد دل کردن-غم و اندوه خود را با دیگری در میان گذاشتن
پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن
دو دوزه بازی-دو رویی-کلک زنی
دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن
اهل آن کار (کار بد)
بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش
پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده
حلبی-کنایه ازجنس آهنی کم مقاومت
پس خور-آن که بازمانده ی غذای دیگران را می خورد
دوا گُلی-دوا قرمز-پرمنگنات
خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل
بیشتر از کوپن حرف زدن ،-سخنان بالاتر از حد و مقام خود گفتن پا را از گلیم خود فراتر نهادن
حوصله ی سر خاراندن نداشتن-گرفتاری و کار زیاد داشتن
آنجا رفتن که عرب نی انداخت-به جایی دور و بیبازگشت رفتن
خط در میان حرف زدن-آرام آرام و شمرده سخن گفتن
ده مرده حلاج بودن-بسیار زرنگ و کاری بودن
از بن گوش(کمال بندگی و خدمتکاری)
ادا اصول(ادا اطوار)
رقصیدن به ساز کسی-تابع سلیقه و خواست کسی بودن-از خود اراده ای نداشتن و از دیگری تبعیت کردن
جوراجور-دارای انواع گوناگون
پَرسه زدن-همه جا را گشتن-ولگردی کردن
بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است
پاشیر-گودال پای شیر آب
آتشبیار معرکه-فتنهانگیز میان دو دشمن
آسمان را سِیر کردن-سخت خوشنود بودن-لذت بسیار بردن
ریش توپی-ریش تپه
چگور پگوری-خوشگل-جذاب
دیم کار-کشاورزی که کشت خود را دیم زراعت می کند
چرک گرفتن-کثیف شدن-پاک کردن چرک
ریز بین-نکته سنج-بسیار دقیق-باریک بین
از خود در آوردن-دروغپردازی کردن
دو زار-دو هزار-دو قران-دو ریال
چار چشم-کسی مه عینک می زند
بپا-مواظب باش-متوجه باش
بامبه-توسری
بی بته-بی اصل و نصب-بی پدر و مادر
پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی
دندان عاریه-دندان مصنوعی
دود شدن و به هوا رفتن-گم و ناپدید شدن-آب شدن و به زمین فرو رفتن-محو و نابود شدن
جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن
اشک کوه-یاقوت-لعل
دیوانه بازی-انجام کارهای ابلهانه و نابخردانه
آش و لاش(بهکلی متلاشیشده، لهولورده)
پر و بال-امکان-فرصت
دست و دل باز-بخشنده-جوانمرد
انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکتهگیری کردن، اعتراض کردن)
پا گیر-سگی که حمله می کند و گاز می گیرد
باران خوردن-در زیر باران قرار گرفتن و خیس شدن
تخت سینه-وسط سینه
خاصه خرجی کردن-استثتا کذاشتن-تبعیض قایل شدن
زر زر کردن-غر زدن-گریه کردن شدید
بی بخار بودن-بی عرضه بودن-ناتوان بودن
حیوان-نوعی دشنام به کسی که کاری را از روی بی شعوری کند
بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن
جار-چلچراغ-شمعدان
از خجالت کسی در آمدن(محبت کسی را جبران کردن)
زوزه-صدای ناله ی حیوان یا صدای باد
در گرفتن-آغاز شدن-گل انداختن و گرم شدن گفت و گو یا منازعه
پیشنهاد-طرح
دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن
تند نویس-کسی که سریع می نویسد
باج به شغال دادن-به شخصی پست رشوه دادن
از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-بهکلی زیر چیزی زدن
به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی
به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن
این دنده آن دنده شدن-این پهلو آن پهلو شدن
ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر
پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی
از کار در آمدن-آزموده شدن-نتیجه دادن
با کسی ندار شدن-با کسی خودمانی
چپه-کجی به یک سمت
دیم کار-کشاورزی که کشت خود را دیم زراعت می کند
انگشتر پا-چیز بیارزش
چارخانه-شطرنجی
دست کسی را از پشت بستن-از کسی در کاری پیشی جستن
خاطرجمع شدن-مطمئن شدن
جاده صلف کن-کسی که موانع را از سر راه بر می دارد-آلت دست
اُزبَک-بیریخت-ژولیده-ازخودراضی
بساز-آدم سازگار-صبور
زبان درازی-گستاخی در سخن گفتن-عمل آدم زبان دراز
زمزمه کردن-زیر لب خواندن-ترنم کردن
دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک
چرب کردن-روغن یا کرم مالیدن
پیشی-گربه در زبان کودکان
بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن
بازار گرمی کردن-تعریف کردن از کالا برای فروختن آن
بز دل-ترسو
دویدن توی حرف کسی-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن
خم شدن-دولا شدن
چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه
خِفت-نوعی گره
دک و دهن-دک و پوز
آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)
جسته دوزی-نوعی دوختن
پنجول زدن-با ناخن های دست روی تن کسی را خراش دادن
بساط-جایی در کنار خیابان که دستفروشان کالاهای خود را عرضه می کنند
زیر دل کسی زدن-فدر ندانستن-بی اعتنا بودن
آروارهی کسی لق بودن(سرنگهدار نبودن، پرچانه بودن)
جهنم-کلامی که آن را به هنگام بی اهمیت دانستن چیزی می گویند
دل به دل رفتن-دوستی و دشمنی از دو سو بودن
تپه گذاشتن-بول کردن
چنگلوک-مچاله شده-درهم و برهم-بی قواره
پا شدن-از جا برخاستن
از ته دل(از سر صدق و صفا)
بومی-محلی-اهل همان سرزمین
خشکبار-میوه های خشک مانند پسته-بادام-گردو و فندق
پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن-از حد خود گذشتن
خود را سبک کردن-خود را حقیر کردن-دست به کاری پایین تز از شان خود زدن
چراغ زنبوری-نگا. چراغ توری
خود را به موش مردگی زدن-خود را ناتوان
آهن کهنه به حلوا دادن(معاملهی پرسود کردن)
چاک خوردن-شکافته شدن-پاره شدن
به خط کردن-به صف کشیدن
آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)
آت و آشغال(وسایل کهنه و بیمصرف)
پامال شدن-از بین رفتن
آش شلهقلمکار(بینظم و قاعده)
خود را خراب کردن-خود را کثیف کردن
حرف کسی شدن با کسی-با کسی مشاجره پیدا کردن
خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن
روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است
جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن
خوش بیار-آن که کار و روزگار بر وفق مرادش می گذرد-خوش شانس
خِر به خِر گرفتن-گلاویز شدن
زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن
از آب روغن گرفتن(از هر اتفاقی بهره برداشتن)
تُخم-اصل هرچیزی-دانه
دار کشیدن-دار زدن
خوش خیالی-خوش دلی-بی خیالی
برآمده-بزرگ شده-ورم کرده
چینی بند زنی-عمل چینی بند زدن
پشت-نسل-فرزندان
خاله زنک-زن امل و دنیا ندیده-بی سواد و عامی-کسی که همواره درباره ی دیگران حرف می زند
پس گوچه-کوچه ی کوچکی که به کوچه ی کوچک دیگری پیوسته باشد
دست کسی آمدن-آگاهی پیدا کردن-فهمیدن-بو بردن
پل خر بگیری-محل آزمایش-جایی که گریز از آن ممکن نباشد
از این شاخ به آن شاخ پریدن-دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن
پشت دستی زدن-برای تنبیه به پشت دست بچه زدن
ته بر کردن-از ته بریدن
آکبند-نو واستفادهنشده-هنوز از جعبه بیرونآوردهنشده-دست اول
خبرچینی کردن-سخن چینی کردن-خبر از جایی به جایی بردن-جاسوسی کردن
اردکپرانی-از عهدهی جنگ با کسی برنیامدن
چزاندن-ضعیفی را آزار دادن
جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن
از کار در آمدن-آزموده شدن-نتیجه دادن
پنج تن-محمد-علی-فاطمه-حسن و حسین
پای کسی جایی بند نبودن-هیچ اعتباری نداشتن
تک مضراب زدن-سخن ناموافق و ناهنجار گفتن
پای خود را جای پای دیگری گذاشتن-از کسی تقلید کردن
زدگی-لک یا خرابی در میوه یا پارچه
چایمان-سرما خوردگی
بِر و بِر-زُل-نگاه یکریز
دهن-واحد آواز خواندن
چرندیات-سخنان بی هوده و مزخرف
شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷
خرناس کشیدن-نگا. خرناس کردن
دنیا دست کیست؟-پرسش از کسی که کاملن بی خیال و بی غم زندگی می کند
جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده
پس دادن-خریده ای را به فروشنده باز گردانیدن-باز دادن چیزی که گرفته اند
رنگ دادن و رنگ گرفتن-رنگ به رنگ شدن
درس گرفتن-پند آموختن-عبرت گرفتن
خوشوقت شدن-شاد شدن-راضی شدن
آب شدن و به زمین فرو رفتن(دود شدن و به آسمان رفتن)
پاره آجر-شکسته ی آجر
خط انداختن-خراش به جا گذاشتن
دست و پا کردن-فراهم آوردن
تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن
چل ستون-شبستان مسجد
چپ بودن خواب زن-خلاف شدن آن چه زن در خواب بیند
دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن
چشم زهره رفتن-با خشم نگاه کردن
بالش نرم زیر سر کسی گذاشتن-به کسی وعده های شیرین دادن
راه آهن-دو خط آهن موازی که قطار بر آن حرکت می کند
پا در هوا-بی اساس-بی اصل-غیر قطعی
پیچ دادن-چیزی را پیچاندن-به گردش در آوردن
انگار نه انگار-موضوع را نادیده بگیر!-گویی وجود نداشت
خردمرد کردن-ریزه ریزه کردن
خیط شدن-نگا. خیت شدن
از نفس افتادن-بسیار خسته و مانده شدن
رای کسی را زدن-کسی را از تصمیمی منصرف کردن
پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع
بجا آوردن-شناختن-دریافتن
پیش پیشکی-از پیش
اصول دین پرسیدن-سوالپیچ کردن
رنگ آمیزی-آمیختن رنگ های گوناگون به هم
احتیاطی-نجس-ناپاک
بغض کردن-متاثر و غمگین شدن و به خود فرو رفتن
بگیر و ببند-توقیف و حبس-حکومت نظامی
ادب شدن-فهمیدن-با تنبیه عاقل شدن-تجربه آموختن-آدم شدن
دوره ی آخرالزمان-روزگار آشفته و پر ظلم و فساد
دَم کسی را دیدن-رشوه دادن-آجیل دادن
چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند
رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند
توگوشی حرف زدن-نجوا کردن-تنگ گوش کسی حرف زدن
خاصه پز-نانوایی که نان خوب می پزد
جیغ و داد-داد و فریاد
پای چیزی ایستادن-از چیزی دفاع کردن
آب در هاون کوفتن(کار بیهوده کردن)
دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر
دوام کردن-دوام آوردن
تخم مرغ عسلی-تخم مرغی که در آب گرم نیم پز شده است
پول بالای چیزی دادن-پول دادن و چیزی را خریدن
تف انداختن-تف کردن-سخت اظهار نفرت کردن
خنج انداختن-پنجول انداختن-خراشیدن پوست دیگری با ناخن
چلاق شده-نوعی نفرین است
تعزیه گردان-کسی که در امور همگانی دخالت می کند و سود خود را می برد.
پیر شَوی-عمرت دراز باد
چین و چوروک-چین و شکن
خوب کردن-درمان کردن-شفا دادن
ری کردن-زیاد شدن و برکت کردن برنج و آرد و مانند آن ها پس از ریختن آب بر آن ها
استخواندار(محکم، بااراده)
جفت و جلا کردن-مرتب کردن-حقه جور کردن
از کرگی دم نداشتن خر(نهایت پشیمانی و انصراف از ادامهی کاری)
زبان کسی را موش خوردن-سکوت کردن-با وجود ضرورت سخن نگفتن
پیش رس-زود رس
آفت(زن عشوهگر و فتنهانگیز)
پا به سال گذاشتن-بزرگ شدن
آقا بالاسر(امر و نهی کننده و مراقب)
از دست کسی در رفتن-کاری را بیاختیار و ناخواسته انجام دادن
چار چشم-کسی مه عینک می زند
حرامزاده-فرزند نامشروع-آدم بسیار زرنگ و مکار
از کسی حساب بردن-از کسی ترس داشتن
تِرمال کردن-خراب کاری کردن-کثافت کاری کردن-گُه مال کردن
پیچ و خم خوردن-پیچ و تاب خوردن
زخم و زیلی-خونین و مالین-پر زخم
اشتباه لپی(اشتباه لفظی)
تعزیه گردان-کسی که در امور همگانی دخالت می کند و سود خود را می برد.
دوش فنگ-نهادن قنداق تفنگ در کف دست و لوله ی آن بر دوش
بی بخار بودن-بی عرضه بودن-ناتوان بودن
آب خنک خوردن(به زندان افتادن)
خر و پف-نگا. خرناس
آینهی دق-آینهای که شخص خود را در آن عجیب و غریب میبیند – شخص عبوس و بدقدم
ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)
دور سر چرخاندن و دادن-صدقه دادن
بچه گولزنک-غیر واقعی-بی ارزش
دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی
الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن
زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن
بچه باز-مردی که به پسربچگان تمایل جنسی دارد
بند دل پاره شدن-بسیار ترسیدن-به وحشت افتادن
پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن
پیشدستی-بشقاب کوچک-زیر دستی
خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم
افسردهبیان(بیهوده و بیمزهگو)
پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع
آش و لاش(بهکلی متلاشیشده، لهولورده)
دیر جوش-آن که دیر الفت و دوستی پیدا می کند
آتشبیار معرکه(فتنهانگیز میان دو دشمن)
از بیکاری مگس پراندن(بیکار و بدون سرگرمی ماندن)
حاتم بخشی-گشاده دستی-سخاوتمندی
جز و وز-اظهار عجز و ناراحتی-شرح غم و اندوه-صدای سوختن چیزی
زنبور زدن-نیش زدن زنبور
چاروادارکُش-جنس تقلبی-چیز بد
دُردانه-لوس-ننر-عزیز بی خودی
جا زدن-چیزی بدلی را به جای اصلی قالب کردن-خود را به جای دیگری معرفی کردن
خرده فرمایش-فرمانی که از فرمانده ی نالایق و کوچک تر صادر شود-دستور بی جا
پیش بودن-جلو بودن-برتری داشتن
رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس
اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن
پس دیدن هوا-اوضاع را نامساعد دیدن-احساس خطر کردن
آب برداشتن-هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن
بچه بازی-لواط-کارهای کودکانه-ساده انگاشتن کار
تخم دو زرده کردن-کاری بزرگ انجام دادن
راه نزدیک کردن-میان بر زدن-مهمان شدن بر کسی که خانه اش نزدیک است
دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن
دَم کسی را دیدن-رشوه دادن-آجیل دادن
آیه آمدن-سوگند یاد کردن-به قرآن سوگند خوردن
خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما
دود شدن و به هوا رفتن-گم و ناپدید شدن-آب شدن و به زمین فرو رفتن-محو و نابود شدن
آینهی هفتجوش(خورشید)
زنبور زدن-نیش زدن زنبور
آفتابه خرج لولهنگ کردن-چیز با ارزشی را در بهای چیز بیارزش دادن
پس گوش انداختن-مسامحه کردن-به تاخیر انداختن
دبه-ظرف-کوزه
بیخ ریش کسی بستن-به زور دادن-تحمیل کردن
خیرات کردن-چیزی را
به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن
چک و چانه زدن-چانه زدن-وراجی کردن-مذاکره ی فراوان کردن
راپرت-گزارش-خبر
ز ِله کردن-به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-عاجز کردن
پریدن-لب پَر شدن-شکستگی کوچک در کناره ی چیزی
اطفال باغ(گلهای تازه)
آب از دریا بخشیدن(از کیسهی خلیفه بخشیدن)
از زور پسی(از روی ناچاری، اجبارن)
تل انبار-توده-انباشته
اُس و فُس(اصل، مایه، چهارستون بدن)
چلاق-دست و پا شکسته یا بریده
پوست انداختن-از سختی چیزی به ستوه آمدن
اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن
خر دادن و خیار گرفتن-چیز گرانی را با چیز ارزان مبادله کردن-فریب خوردن در معامله
آبِ بسته-شیشه-بلور-یخ-برف
داماد سرخانه-دامادی که در خانه ی پدر زن زندگی می کند
خورد و برد-افراط و زیاده روی-ریخت و پاش-تعدی و تجاوز
اَجق وَجق-چیزی با رنگهای تند و زننده-دارای ترکیب ناهماهنگ
اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)
باد گرفتن-مغرور شدن
جا خوش کردن-در جایی که معمولن نباید ماندن اقامت کردن
دست پیش-گدا
رحمت به . . .-صد رحمت به-هنگام برتری دادن چیزی به کار می رود: رحمت به آب حمام
بی مخ-بی عقل-شجاع
توپ زدن-روی دست حریف برخاستن-کلک زدن
از قدیم ندیمها-از گذشتههای دور
از کار در آمدن(آزموده شدن، نتیجه دادن)
به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن
از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن(در بارهی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند)
بخیر و خوبی-صحیح و سالم-بسلامتی
در هم-به هم آمیخته-سوا نکرده
بند تنبانی-سست و رکیک-مزخرف و بی ارزش
دهن کسی گرم بودن-خوش سخن و مجلس آرا بودن
به هدر دادن-تلف کردن-تباه کردن-از دست دادن
پر زدن-به چیزی یا کسی اشتیاق فراوان داشتن
تنه ی کسی به تن آدم خوردن-عادت و خوی کسی را پذیرفتن
پرت و پلا-تار و مار-پراکنده-بی معنی-مزخرف
خراشه-تراشه-خرده ی چوب
اِحلیل خوردن-فریب خوردن
بلا به دور-بلاها دور باد
آستین بالا زدن-آماده شدن-به کاری برخاستن-پا پیش گذاشتن
زیر پِل کسی را زدن-کسی را راندن و دور کردن
خِل-خلط بینی
چشم و دل سیر-کسی که به مال و منال دنیا بی اعتنا است
آتش بیباد(ظلم، می)
چاق بودن دماغ کسی-سالم و سرحال بودن
زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن
بازار شام-جای شلوغ و در هم و بر هم
ریختن مو-سخت وحشت کردن
دست مریزاد-آفرین !-دستت درد نکند !
خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن
انگشت بلند کردن(اجازهی سخن خواستن)
حلال طلبی-نگا. حلال یابی طلبیدن
دیم-زراعتی که از آب باران آبیاری می شود
پشت پا پزان-آیین و رسم پختن آش پشت پا. آش پشت پا
آب از لب و لوچهی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)
زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب
پر ادعا-متکبر-از خود راضی-قمپز در کن
ترکه مرکه-زن لاغر و خوش اندام
زجرکش کردن-به زجر و شکنجه کشتن
ادبخانه-مستراح-طهارتخانه
پس کشیدن-به عقب کشیدن
دان پاشیدن-دانه ریختن-به قصد گرفتار کردن کسی به او امتیازات دادن
خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران
خارج رفتن-بیرون رفتن از خانه-رفتن به خارج از کشور
تو مشت کسی بودن-کاملا در اختیار کسی بودن
پزا-زود پخت شونده
پاگیر کسی شدن-ناخواسته رنجی به کسی رسیدن
دیزی-ظرفی سفالی یا فلزی که در آن آبگوشت می پزند-آبگوشت
پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود
خوب-کافی-بسیار
از کیسهی خلیفه بخشیدن(از دارایی دیگران بخشیدن)
تو سر چیزی زدن-از ارزش واقعی چیزی کاستن
حلاجی کردن-بررسی کردن-به تفصیل توضبح دادن
دل واپس-نگران-چشم به راه-مضطرب
به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن
بیسار-فلان
حرف پراندن-بدون اندیشیدن چیزی گفتن
حیا را خوردن و آبرو را قی کردن-بسیار بی حیا و گستاخ بودن
پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است
چاپچی-دروغ گو-لاف زن
چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن
حق کسی را دادن-آن چه سزای کسی است به او دادن
به تور انداختن-به چنگ آوردن-تصاحب کردن