بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 281

دو لول-اسلحه ای بلند دارای دو خانه برای فشنگ گذاری

حق شناسی-سپاس گزاری

جار و جنجال-داد و فریاد-نزاع و کشمکش

رقصیدن به ساز کسی-تابع سلیقه و خواست کسی بودن-از خود اراده ای نداشتن و از دیگری تبعیت کردن

اسب چپ با همدیگر بستن-با هم کینه و دشمنی داشتن

آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)

 

جا گذاشتن-چیزی را در جایی فراموش کردن-چیزی را سر جای خود قرار دادن

پیش پیش-جلو جلو

چروک انداختن-چین انداختن
دُم سیخ شدن-سقط شدن-مردن

خون مردگی-حالت مردن خون در زیر پوست-کبودی

خوراک-مصرف یک دوره ی معین
پیچ خوردن-در خلاف جهت-حرکت کردن-پیچانده شدن استخوان
چیز دار-ثروتمند

از زیر بته عمل آمدن-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

آش دهن‌سوز-هر چیز مطلوب و پسندیده

حُقه-زرنگ و ناقلا

چرب کردن-روغن یا کرم مالیدن

دوا خور کردن-عرق خور کردن-مسموم کردن

دستمال به دست-چاپلوس-متملق

چسی آمدن-به دروغ یا احمقانه به خود بالیدن-قمپز در کردن

این خاکدان(دنیا)

زانو بند-پارچه ی کشی حلقه مانند که برای حفاظت زانو در برابر ضربه یا در رفتگی بزر آن می بندند

راه مکه-کهکشان

آدم شش‌درچهار(شخص کوچک اندام و ریزنقش)

رو کشیدن-به کسی برای نزدیکی کردن تکلیف کردن

دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن

دست ننه ات درد نکند-به تمسخر به کسی که کار نادرست کرده است می گویند

از پاشنه در کردن-پیاده راه درازی را طی کردن

زابرا-از خواب پریده-بد خواب-عصبی

آجیل مشکل‌گشا(آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند)

بامبه-توسری
زر زر-صدای گوش خراش و یکنواخت-آواز گریه ی نامطبوع بچه
دُم توی تاقچه گذاشتن-خود را گرفتن-لوس و ننر شدن

خوب-کافی-بسیار

 

خروس قندی-آب نباتی به شکل خروس

جَر-پیچ و خم راه

دود دادن-ضد عفونی کردن-گذاشتن گوشت و ماهی در معرض دود غلیظ برای فساد ناپذیر کردن آن

پس کله ی کسی زدن-کسی را به کاری واداشتن

زحمت دادن به خود-خود را به زحمت انداختن

زهره دان-کیسه ی صفرا

خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران

تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن

دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن

جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

ریش خود را در آسیا سفید نکردن-تجربه داشتن

پروار-فربه-چاق

آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن

تک روی-عمل بدون توجه به جمع

دست پاک-درستکار

زار زار گریه کردن-سخت گریه کردن

آب رفتن زیر پوست کسی(پس از لاغری کمی فربه شدن)

اخ و پیف کردن(اظهار ناراحتی کردن از بوی بد، منظره‌ی بد یا غذای بد)

اما(اشکال‌تراشی، ایجاد شبهه)

آب-عزت و رونق-طراوت و تازگی-روح-شراب خالص

 

خانه ی خاله-جای راحت و خودمانی-ملک شخصی

دست از جان شستن-از جان گذشتن-پروای جان نکردن

الانه(همین حالا، هم اکنون)

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)

حرص خوردن-عصبانی شدن

درگذشتن-صرف نظر کردن-مردن

چادر چاقچور-لباس بیرون رفتن زن با حجاب ایرانی در گذشته

بازتاب-واکنش-برگشت نور-صدا یا حرارت

خاله خوانده-زنی که با همه طرح دوستی می ریزد

دهان گیره-غذای اندکی که میان دو غذای اصلی می خورند

رو گرفتن-چهره ی خود را پوشاندن

خرده کاری-کار جزیی

دوام کردن-دوام آوردن
با کسی ندار شدن-با کسی خودمانی

از چشم افتادن-مورد بی مهری قرار گرفتن-بی‌اعتبار شدن

دست به کیسه شدن-آماده ی پرداخت پول شدن

سیار غم انگیز و. سوزناک بودن

دوا به خورد کسی دادن-مسموم کردن-به زور به کسی دارو یا مشروب خوراندن

خمیره-سرشت-ذات

خروار-کنایه از مقدار زیاد

پر مدعا- پر ادعا

پس هم بر آمدن-حریف یکدیگر بودن-از عهده ی هم برآمدن
درز و دوز-شکافتن و دوختن-راست و ریس کردن کار

بزن و برو-کسی که در کار-دقت و دلسوزی ندارد

زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن

اجل‌برگشته-کسی که مرگ به‌سراغش آمده

رودربایستی-ملاحظه-مراعات-شرم و حیا

در لاک خود فرو رفتن-کاری به کار دیگران نداشتن

خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد

دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

از چیزی (کسی) زده شدن(از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن)
دنده کشیدن-دنده ی اتوموبیل را پیاپی عوض کردن

زیر سبیل در کردن-به روی خود نیاوردن-درگذشتن

خرابکار-اخلالگر-تروریست

دق کُش-آن که از غصه و اندوه بسیار بمیرد

تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار

ریشو-دارای ریش بلند

 

خاک به سر کردن-به فکر چاره افتادن-چاره جویی کردن

از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بی‌توجهی قرار دادن

چفت کردن-با زنجیر بستن

از این رو به آن رو شدن-یکسره دگرگون شدن-به‌کلی تغییر کردن

دستِ چپ-سمت چپ

خواب گرد-کسی که در خواب راه می رود

چشم کسی را دزدیدن-هنگام غفلت کسی کاری را انجام دادن یا چیزی را برداشتن

دود ِ نازک-دود سیگار و قلیان و چپق

بازار پسند-مورد پسند خریدار و فروشنده-قابل فروش

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن
دست برداشتن-صرف نظر کردن-چشم پوشی کردن-به حال خود رها کردن
درمانگاه-جای درمان بیمار

از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)

روی باد هوا بودن-سست و بی پایه بودن
زار بودن کار کسی-پیچیده و دشوار بودن کار کسی

روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است

جگر خون کردن-رنج بسیار دادن

حضرت عباسی-راست و درست

 

بر خر مراد سوار شدن-موفق شدن-به آرزوی خود رسیدن

آواز شدن(شهره شدن)

پُر پشت-انبوه-بسیار روییده

چوب خط-چوبی که پس از هر بار بردن کالا روی آن خطی می کشیدند تا بعد شمارش کنند

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

پول چایی-انعام-بخشش

تیر کردن-نشان کردن

بی در و پیکر-ولنگ و واز-بی حساب و کتاب-بی نظم و قاعده

از کرگی دم نداشتن خر-نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری

دَم ِ پَر کسی رفتن-نزدیک کسی رفتن-به کسی پناه بردن

رای کسی را زدن-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی

چانه زدن-پرگویی و اصرار برای تخفیف خواستن

 

تو کله ی کسی کردن-چیزی را به سختی به کسی آموختن

 

آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن

روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است

روغن ریختن و عسل جمع کردن-نهایت پاکیزگی و نظافت

استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن

اهل هیچ فرقه‌ای نبودن-به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده می‌شوند معتاد نبودن

بند انداختن-برچیدن موی چهره ی زنان با نخ تابیده

تلو تلو-حرکت به چپ و راست در حین راه رفتن بر اثر سستی

خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن

تو هچل افتادن-به دردسر افتادن-دچار مشکل شدن

چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش

داغ-مصیبت-اندوه-سخت گرم-سوران

زاییدن زیر کاری-کاری را به دلیل دشواری به پایان نرساندن

خواب زده-خواب آلود-خواب گرفته

چرب زبان-خوش سخن-چاپلوس

خشکبار-میوه های خشک مانند پسته-بادام-گردو و فندق

پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی

پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن

از گردۀ کسی کار کشیدن(کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن)

بکسل کردن-چیزی را به دنبال خود کشیدن و بردن

از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)

خروس بی محل-وقت نشناس-کسی که بی جا سخن می گوید یا بی موقع کاری می کند

پی بردن-دریافتن-آگاه شدن

ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)

چوب خوردن-تنبیه شدن

جنجالی-آن چه موجب هیاهو شود-آن چه بر سر زبان ها افتد

آب آتش زده(اشک)

چنگ به دل نزدن-ارزش نداشتن-قابل اعتنا نبودن-جالب نبودن

دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد

جیره-سهم معین

ترور کردن-کشتن به دلیل سیاسی

 

پای چوب ایستادن-منتظر آغاز فروش در میدان یا بازار ماندن

ژله-لرزانک

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

دماغ کسی را سوزاندن-کسی را ناکام کردن-در حسرت گذاشتن

آیه آمدن-سوگند یاد کردن-به قرآن سوگند خوردن

 

بی فک و فامیل-بی کس و کار

جوش خوردن زخم-به هم آمدن سر زخم و پوست نو آوردن
انگشت به دهان نهادن(متحیر ماندن)

در جای خود خشک شدن-مات و مبهوت ماندن

چال شدن-گود شدن-دفن شدن-در زیر خاک گذاشته شدن

تار و مار-متفرق-پراکنده

برهوت-غیر مسکونی-خشک و بی انتها

به نعل و به میخ زدن-دو جانبه رفتار کردن-نه سیخ بسوزد نه کباب
رژیم گرفتن-رژیم داشتن

خاتون پنجره-بازیچه ای که کودکان با پنج چوب می سازند

به خاطر داشتن-به یاد داشتن-از بر بودن

ذات کسی خراب بودن-بد اصل و نسب بودن-اصالت نداشتن-بد جنس بودن

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

خاکروبه ای-سپور-آشغالی

آمد(فرخندگی، خوش‌قدمی)

از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن

درز را آب دادن-از راه به در شدن

برچسب-نوشته ای دارای مشخصات که آن را روی چیزی می چسبانند-اتیکت

بنا کردن-شروع کردن

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است

خر رنگ کن-خوش طاهر بد باطن
از تعجب شاخ در آوردن(بسیار شگفت زده شدن)
آب و رنگ-طراوت و شادابی

چراغ باران-چراغانی

از خشت افتادن-بدنیا آمدن

انگشت‌پیچ-نوعی گز رقیق

تو پای کسی پیچیدن-مزاحم کسی شدن

ذِله آوردن-به ستوه آوردن-خسته و عاجز کردن

از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن

چرچر کسی را به راه انداختن-اسباب عیش و نوش کسی را فراهم کردن

جرنگی-نقد-یکجا-یک کاسه

دندانه دندانه-دارای برجستگی ها و بریدگی هایی در کناره
خود را به کرگوشی زدن-به نشنیدن تظاهر کردن

بخیه به آبدوغ زدن-کار بی هوده کردن

اوت کردن-بیرون انداختن-بیرون کردن
ازقحطی‌درآمده(گرسنه‌چشم، آدم ندید‌بدید)
جراندن-جر دادن-پاره کردن

ژوری-هیئت داوران

ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)

تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا

زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد

درخت اگر-امید پوچ و واهی

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

آب در چشم نداشتن-شرم و حیا نداشتن

پاگیر کسی شدن-ناخواسته رنجی به کسی رسیدن

جیب بری-دست بردن در جیب دیگران به قصد دزدی-شارلاتانی-حقه بازی

 

زبان تلخی-درشت گویی-گفتار خشن

بقچه بندی-ران چاق

دود ِ کلفت-دود مواد مخدر

تخت و تبارک-با آسودگی خیال

دل آب شدن برای چیزی-بسیار مشتاق چیزی شدن

چماق دار-زور گو-کسی که با زور مقصود خود را به دیگری تحمیل کند

 

زار زدن-سخت گریه کردن

از پا درآمدن-افتادن-سخت خسته و درمانده شدن

خسارت دیدن-زیان دیدن

حضرت فیل-شخصی موهوم با تیروی بسیار زیاد

خوش نقش-خوش اقبال-پارچه یا قالی که نقش های زیبا دارد

اداره بازی(پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری)

از تو چه پنهان(راستش را بخواهی)

بز بیاری-بد شانسی-بد بیاری

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

چادر چاقچور-لباس بیرون رفتن زن با حجاب ایرانی در گذشته

اوقات‌تلخی(ترش‌رویی، عصبانیت)

پوست و استخوان شدن-بسیار لاغر شدن

پنجه-انگشتان پنجگانه ی دست

خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن

دندان تیز کردن-طمع کردن

تو ریختن دل-سخت نگران شدن و ترسیدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار

حکیم باشی-پژشک تجربی و مدرسه نرفته

فرض کنیم که

دست انداز-ناهمواری راه و جاده

بی چک و چانه-بی گفت و شنود-بی کم و کاست

خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن

اهل بخیه-وارد در کار-اهل فن

پوست کلفتی کردن-مقاومت کردن-سخت جانی کردن

ریسمان را طناب کردن-یک کلاغ چهل کلاغ کردن-اغراق کردن

استخوان لای زخم گذاشتن(بلاتکلیف گذاشتن، کاری را کش دادن)

زبان درازی-گستاخی در سخن گفتن-عمل آدم زبان دراز

پسله خور-آن که نزد دیگران کم می خورد و در نهان بسیار

تنوری-پخته شده در تنور

بردن سر کسی-با سر و صدا کسی را گیج و خسته کردن

بی بند و بار-بی قید-بی اعتنا به آداب و رسوم
آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)

چُرت-خواب کوتاه

انگولک کردن(سر به سر گذاشتن، با انگشت به چیزی ور رفتن، انگشت رساندن)

چیز سرش بشو-آدم چیز فهم

به گوزی بند بودن-سست و ناپایدار بودن

پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن

چله بُری کردن-رفت و آمد بسیار کردن

آتشِ بسته-طلا

چلک بازی-بازی الک دولک

تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو

از چاله در آمدن و به چاه افتادن-از باران به ناودان پناه بردن

دود از کله ی کسی برخاستن-سخت شگفت زده شدن-حیرت بسیار کردن
چیله-هیرم-خاشاک

دل گرفتگی-غم-غمگین بودن

آواز کوچه‌باغی(آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است)

از دهان مار بیرون آمدن-هیچ کجی در کسی نبودن-راست بودن

دله بازی-رفتار آدم دله

دست پخت-شیوه ی پختن-هنر پختن

چوب علی موجود-چوب کج و معوج درویشان

زاپاس-ذخیره-یدک-آدم بی مصرف و زوار دررفته

رد پای کسی را گرفتن-رد کسی را برداشتن
باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند

پشتی-بالش-حمایت

اجاق‌کور-نازا-بی فرزند

چوری-جوجه ی تازه از تخم درآمده

خاک برداری-بردن خاک های اضافی برای آماده کردن زمین ساختمان

دو پشته سوار شدن-دو نفری بر ستور یا وسیله ی نقلیه سوار شدن

از خیر چیزی گذشتن(از چیزی صرفنظر کردن)

پِی-دنبال

پیه آوردن-چاق شدن

راستکی-واقعی

پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود

جاگیر شدن-در جای خود ثابت شدن-قرار گرفتن

پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود

خایه مال-چاپلوس-متملق-دستمال به دست

چراغ باران-چراغانی

خوش خوشک-یواش یواش-آهسته آهسته

تره بار-میوه ها و سبزی ها

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

خواربار-ارزاق-خوراک

خلا-مستراح

تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

توپ-پرشده-کامل-بی نیاز

جادو و جنبل-دعاهایی که برای قضای حاجات یا دفع بیماری و از این قبیل می خوانند

بتمرگیدن-نشستن به فرمان تحقیرآمیز

تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا

آب را گل آلود کردن(برای سود خود کارها را به هم زدن)

استکانی زدن-می‌خوارگی اندکی کردن

بالا آمدن گندکاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

خبره-ماهر-استاد

خانه بستن-در بازی نرد دو مهره را در یک خانه قرار دادن تا حریف نتواند در آن جا بنشیند
تو خشت افتادن-به دنیا آمدن

پله خوردن-دارای پله بودن

اجابت کردن معده(قضای حاجت)

زین و یراق کردن-برای کاری آماده شدن-رفتن به جایی

حیوانکی-کلمه ای در مقام تاسف خوردن به حال کسی

دست به سینه ایستادن-در نهایت ادب و آماده ی فرمان ایستادن
راه بندان-حالت بسته بودن راه-قطع رفت و آمد

ایراد بنی‌اسرائیلی-بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت

خیار چنبر-نوعی خیار
پرداختی-مبلغ داده شده

برقی-دستگاهی که با برق کار می کند-به سرعت-با شتاب

خاک برگ-برگ خشک خرد شده

درس گرفتن-پند آموختن-عبرت گرفتن

گذری(دیدار کوتاه، سرپایی)

 
پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند
دل رحم-مهربان

از تعجب شاخ در آوردن-بسیار شگفت زده شدن

پیش کردن گربه-راندن گربه

چای کار-کشت کننده ی چای

 

از خدا بی‌خبر(ظالم، نابه‌کار)

رنگ شدن-گول خوردن

دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی

توپ بستن به مال-حیف و میل کردن مال-ولخرجی کردن

تن به کار دادن-زیر بار کار و مسئولیت رفتن-برای کار آماده شدن

بغل پر کن-دختر یا زن چاق

چشم خوردن-نظر خوردن

حلاجی کردن-بررسی کردن-به تفصیل توضبح دادن

با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن- از بام خواندن و از در راندن

چَپَری بی-درنگ-به سرعت

رمل انداختن-پیش گویی کردن-فال برآوردن

رنگ شدن-گول خوردن

حق گرفتن-نگا. حق بردن

چَک-سیلی-کشید

دماغ کسی چاق بودن-سالم و تندرست بودن-سر حال بودن

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس

زهره کردن-بسیار ترساندن

چشم روشنی-چیزی که برای خوشامدگویی برای کسی می برند

آتش زیر پا داشتن-بی‌قرار بودن

روغن ریختن و عسل جمع کردن-نهایت پاکیزگی و نظافت

تپلی-گرد و چاق

خون کردن-قتل کردن-آدم کشتن

تک و تا-جنب و جوش

 

دو دل-مردد-بی تصمیم

چس محل کردن-بی اعتنایی کردن

داماد سرخانه-دامادی که در خانه ی پدر زن زندگی می کند

دندان گیر-قابل خوردن و جویدن-قابل توجه-پر سود

زیر پای کسی را درآوردن-زیر پا کشی کردن

به کسی رفتن-به کسی شباهت داشتن

 

چشم دریده-خیره-درآمده

جُل-پوششی که روی اسب و خر می اندازند-لباس کهنه-میوه های بته ی مرده

خیس کرده-تر کرده-در آب قرار داده

دنده ی کسی خاریدن-میل به کتک خوردن داشتن-کرم داشتن-تن کسی خاریدن

اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن-اصل را از دست دادن و دنبال فرع گشتن
از بز حرام‌زاده‌تر-سخت‌گریز و حیله‌گر

تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

بالا آمدن دل و روده-به حالت تهوع افتادن

اهل محل-همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند

چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی
خاک به سری-همبستری زن با شوهر
تخم دو زرده-چیز بسیار عزیز و گرامی

تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن

پا جوش-شاخ های فرعی متصل به ریشه ی درخت

 
 

چوب زیر دم کردن-تحریک کردن

دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری

انگشت رساندن-دست‌درازی کردن-دست زدن

جیک زدن-اعتراض کردن-صدا در آوردن

خاطرخواه شدن-عاشق شدن-دل باختن

اداره بازی-پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری

داغ کردن پشت دست-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

چفت کردن-با زنجیر بستن

دست آموز-تربیت شده-آموخته

جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان

جیب کسی را خالی کردن-پول های کسی را ربودن

خنکای صبح-سحرگاه

دان دان-متفرق و پراکنده

 

زهره ی کسی را آب کردن-سخت ترساندن

خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن

ابتدا به ساکن-ناگهانی-بی‌مقدمه

 

حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن

ای والله(در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود، آری به خدا)

دکان و دستگاه به هم زدن-سر و سامان یافتن-قدرت و ثروت پیدا کردن

جا گذاشتن-چیزی را در جایی فراموش کردن-چیزی را سر جای خود قرار دادن

پاره شدن چرت ب-ا امری نامنتظر روبرو شدن-جا خوردن

از زیر بته عمل آمدن-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

تیار-درست و آماده

برادر زن-برادرِ زن هر مرد

تنه ی کسی به تن آدم خوردن-عادت و خوی کسی را پذیرفتن

تخته پاک کن-چیزی که با آن تخته سیاه را در کلاس پاک می کنند

رمباندن-خراب کردن

آدم‌قحطی(کمیابی آدم های کارآمد)

انگشت‌کوچکه‌ی کسی نشدن(بسیار فرودست تر از کسی بودن، اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن)

خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام

توی گوش کسی گذاشتن-به کسی سیلی زدن

دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن

باریک اندام-لاغر و ظریف

از دندۀ چپ پا شدن-سخت عبوس و کم‌حوصله بودن
 

آفتاب به آفتاب-هر روز

جیغ و داد-داد و فریاد

زیر آبی-زیرآبکی

به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن

آب مروارید(تار شدن عدسی چشم)

زین و یراق کردن-برای کاری آماده شدن-رفتن به جایی

از سر باز کردن(دور کردن، رفع مزاحمت کردن)

چمباتمه-حالت روی دو پا نشستن و زانوان را بغل کردن

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس

جیغ و ویغ-داد و فریاد

از پا ننشستن-سماجت ورزیدن-از کوشش دست نکشیدن

دختر خوانده-نادختری-دختری که به فرزندی پذیرفته شده است

دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک

حق دادن-تایید کردن
 

دور تسبیح-بسیار و بی شمار

تشت کسی از بام افتادن-رسوا شدن-آشکار شدن راز

 

داماد-مرد تازه زن گرفته

دسته هاون-استوانه ای فلزی یا چوبی برای کوبیدن چیزها در هاون

آزگار-زمان دراز

زبان باز-کسی که با چرب زبانی به مقصود خود می رسد

با نگاه کسی را خوردن-با چشم خریدار یا شهوانی به کسی نگریستن

چاروادار قمی بودن-هم از توبره خوردن-هم از آخور

آفتاب گز کردن-ولگردی کردن

زار-کوتاه شده ی زایر

بر و برگرد نداشتن-مسلم-قطعی-بی چون و چرا
ددر برو-نانجیب-زن بدکاره

بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل

دست کسی را توی پوست گردو گذاشتن-کسی را گرفتار مشکل و سختی کردن

آفت(زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز)

چاخانچی-کسی که همیشه دروغ بافی می کند

جِر انداختن کسی را-اوقات کسی را تلخ کردن-خشمگین کردن کسی

تکه-پاره ای از چیزی-زن زیبا و خوشگل-لقمه

این مطلب را هم از دست ندهید :   لباس مجلسی دخترانه

دردسر-گرفتاری-سرگردانی

چس محل کردن-بی اعتنایی کردن

اخت شدن با کسی-مانوس شدن با کسی

زائو-زنی که زاییده و در بستر است

پوست کنده-رک و بی پرده

بیرون رفتن-به توالت رفتن

این جور که بویش می‌آید(چنان که از ظواهر امر پیدا است، از فرار معلوم)

با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر

آش کشک خاله(کار ناگزیر، تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد)

پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن-از حد خود گذشتن

از یک قماش بودن-سر و ته یک کرباس بودن

توپ علی گلابی زدن-بلوف زدن-بی پول سر قمار نشستن

پشت نویسی-نوشتن در پشت سند یا حواله برای انتقال آن به دیگری

دل توی دل نبودن-بی تاب و بی قرار بودن

به حق چیزهای ندیده و نشنیده-پس از شنیدن حرفی یا دیدن چیزی تعجب آور می گویند

خم شدن-دولا شدن

خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن

الواتی کردن(عیاشی و هرزگی کردن)

پیش کنار-بیضه-خایه

زور گفتن-حرف و خواست خود را به کسی تحمیل کردن

خط کشیدن دور چیزی-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

ابرو نازک کردن-ابرو تنگ کردن

خوش بیار-آن که کار و روزگار بر وفق مرادش می گذرد-خوش شانس

 

چکشی جواب دادن-محکم و قاطع پاسخ دادن-تند و برخورنده پاسخ دادن

تنگ دل کسی نشستن-بسیار نزدیک کسی نشستن-از کسی جدا نشدن

جغجغه-بازیچه ای برای کودکان که چون آن را به حرکت در آورند صدا می کند

پِتِه-گرفتن زبان-لکنت

البرز-بلندقامت-دلیر

پسله-جای پنهان-در نهان

داغ به دل کسی گذاشتن-کسی را عزادار کردن

به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن

زیر سبیل گذاشتن-تحمل کردن-به روی خود نیاوردن

پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن
حسرت به دلی-آرزومندی شدید

خونین و مالین-زخمی-خونی شده

جفت گیری کردن-جماع کردن حیوانات

آتش‌بیار معرکه(فتنه‌انگیز میان دو دشمن)

به باد دادن- باد دادن

دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن

زاغ چشم-کسی که چشمان آبی رنگ دارد

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

با نگاه کسی را خوردن-با چشم خریدار یا شهوانی به کسی نگریستن

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

پا انداز-آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد-جاکش- فرش جلوی در ورودی

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

چشم واسوخته-چشم برتافته

جنس بد بیخ ریش صاحبش-کالای بد به فروشنده اش باز می گردد

اصول دین پرسیدن-سوال‌پیچ کردن

بد گوشت-آدم نچسب-دیر پیوند-کسی که زخمش دیر بهبود یابد

رکاب دادن-راهی جایی شدن

پای خود را جای پای دیگری گذاشتن-از کسی تقلید کردن

بی قابلیت-بی ارزش-اندک-مختصر

آب و رنگ(طراوت و شادابی)

پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود

جور در آمدن-نگا. جور آمدن

آب رفتن-بی‌اعتبار شدن-کوچک شدن

آرواره‌ی کسی لق بودن-سرنگهدار نبودن-پرچانه بودن

رقصیدن کلاه کسی در هوا-بسیار شادی کردن-کلاه خود را به آسمان انداختن

پُخت-هر نوبت از پختن

چو افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن

پاره شدن چرت ب-ا امری نامنتظر روبرو شدن-جا خوردن

از ته دل(از سر صدق و صفا)

روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن

حول و ولا-تقلا-دست و پا زنی

چرب دست-ماهر-زبر دست

پنجه ی ابوالفضل-ورقه ی برنجی یا نقره ای که به شکل کف دست و انگشتان بریده شده است

جان در یک قالب-نهایت دوستی و صمیمیت

خردمرد کردن-ریزه ریزه کردن

جا در جا-فورن-جا به جا

چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه

رفتن با سر-نهایت شوق و اشتیاق برای انجام کاری

چرند اندر چرند-پرت و پلا

چوبه ی اعدام-تیری که محکوم به اعدام را به آن می بندند

چپه شدن-واژگون شدن به یک سمت-برگشتن

دلچسب-دلپذیر-مقبول

درجه دار-درجه های نظامی پایین تر از سروان

از جا در رفتن(کنترل خود را ناگهان از دست دادن، ناگهان خشمگین شدن)

خود را خوردن-رنج بردن

اسباب‌چینی(دسیسه‌چینی، توطئه‌چینی)

بچه ی-اهل ِ

آجر شدن نان-از بین رفتن درآمد

پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز

خوشوقت شدن-شاد شدن-راضی شدن

فرسوده و خراب شدن

پَرِ قیچی-پادو-کارگزار-طرفدار پر و پا قرص

اهل کاری بودن-وارد بودن در کاری

آب از سر گذشتن-کار از چاره و تدبیر گذشتن

چانه زدن-پرگویی و اصرار برای تخفیف خواستن
بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

داد سحن دادن-سخن رانی کردن-پر حرفی کردن-حق مطلب را ادا کردن

تنوره کشیدن-در حال چرخیدن به هوا پریدن

دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن

زُل-خیره

آب و گاوشان یکی بودن(شریک و همدست بودن)

دلخور کردن-مایه ی گله مندی و نارضایتی کسی را فراهم کردن

آب بندی کردن(آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو)

چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن

پلاسیده-پژمرده-چروکیده

پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن

داداشی-برادر در زبان کودکان

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

آمد کردن-رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته

پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن

درد-نفرینی مانند کوفت-زهرمار-مرض

بای بسم الله-اول کاری-آغاز چیزی

چیز به هم بافتن-راست و دروغ سر هم کردن

زیر بغل کسی هندوانه گذاشتن-کسی را به قصد دریافت چیزی بیش از اندازه ستودن
حرف بَری کردن-سخن چینی کردن-خبرچینی کردن

جیم شدن-بدون سر و صدا فرار کردن

دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن

آفتاب لب بام(پیری نزدیک به مرگ)
ریغ زدن-خراب کردن-کثافت کاری کردن

تنگاتنگ-بسیار نزدیک به هم-بدون فاصله

اخت بودن-سازگار و هماهنگ بودن-مانوس بودن

پشت چشم نازک کردن-پشت چشم آمدن

ته دار-پایه دار

داغ کسی را به دل کسی نهادن-غزیز کسی را کشتن

جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر

ته نشست-رسوب

تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن

ارزیاب(کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند)

باب طبع-موافق میل-مطابق سلیقه

 

آب مروارید(تار شدن عدسی چشم)

 
بریدن پای کسی-دوباره به جایی نرفتن-دوباره کسی را راه ندادن

رفت و روب-جارو و پارو-خانه تکانی-تمیز کردن منزل

از نان خوردن افتادن-نان کسی آجر شدن

آی زکی(در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود)

پا افتادن-اتفاق افتادن-پیش آمدن

دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن

زلف-موهای جلو سر و بناگوش

 
پر گو- پر چانه

تبریک گفتن-خجسته باد گفتن-دعای برکت کردن

خفه خون-خفقان

رفتن بالای منبر برای کسی-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن-غیبت کردن

خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن

تو ریختن دل-سخت نگران شدن و ترسیدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار

زیپو-بی رنگ و رو-بی رمق-رقیق و بی مزه

حوصله داشتن-حال مساعد داشتن-تحمل داشتن

دست انداختن به روی چیزی-چیزی زا غاصبانه تصرف کردن

تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن

ترش کردن-عصبانی شدن

پَخ خوردن-تیزی چیزی

اُق زدن-بالا آوردن

دست کم گرفتن-کم بها دادن-اهمیت ندادن-حقیر شمردن

با کسی سرشاخ شدن-با کسی در آفتادن

 

تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

بَر و رو-قد و قامت-چهره

پینه زدن-وصله کردن

دو به هم انداز-فتنه انگیز-سخن چین

 

بی جا-نامناسب-بی مورد

خاطر خواه-عاشق-دل باخته

آی زکی-در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود

چشم و چار کسی را درآوردن-بک کسی کینه ورزیدن

پا خوردن فرش-نرم و لطبف شدن فرش بر اثر رفت و آمد بر آن

چرخ گوشت-چرخ گوشت خرد کنی

از سر کسی افتادن-عادتی را ترک کردن

پیزه شُل-آن که شکمش روان باشد-ضعیف-سست

تفنگ کمر شکن-تفنگی که از قنداق خم می شود

تخم چیزی ورافتادن-ریشه کن شدن

 

زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند

حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن

در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم)
اهل محل(همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند)

خاکشیر نبات-دوستی و رابطه ی نزدیک-سوابق آشنایی

از چشم افتادن-مورد بی مهری قرار گرفتن-بی‌اعتبار شدن

تت و پت کردن-شکسته سخن گفتن-لکنت پیدا کردن

پا زدن-حق را پایمال کردن-زیان رساندن

آبجی خاک‌انداز-زن فضول و خبرچین
خدا به دور-پناه بر خدا

آتش بی‌باد-ظلم-می

حبه کردن-دانه دانه کردن

تا کش به کشمش می خوره-هنوز چیزی نشده-سر کوچک ترین بهانه

جِغله-آدم کوچک و ریزاندام ولی زرنگ و ناقلا

از یک قماش بودن-سر و ته یک کرباس بودن

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

 
خیک باد-باد کرده-شکم آورده-آبستن

دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت

آن سفر-آن بار-آن دفعه

این پهلو آن پهلو شدن(این دنده آن دنده شدن، غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر)

از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

چسی درکن-آدم پر مدعا

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن-در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند

بر و برگرد نداشتن-مسلم-قطعی-بی چون و چرا

پر و پا قرص-دارای اعتقاد محکم-استوار

پساب-آبی که پیش از این در آن چیزی خیسانده یا جوشانده باشند

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

آب‌زیرکاه-حیله گر-فتنه انگیز-دو رو

باربند-جای نهادن و بستن بار

در کردن-شلیک کردن-خالی کردن

به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی

افسارگسیخته(سرکش)

زمین گذاشتن سر-مردن

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

خدا برکت بده-نگا. خدا برکت

انگشت به دهان نهادن-متحیر ماندن

زار زدن لباس به تن-ناجور و نامناسب بودن لباس

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن

بابا-پدر-شخص-در خطاب به هر کسی : برو بابا

چروک انداختن-چین انداختن

التفاتی-داده شده-مرحمتی-اعطا شده

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن

آستین از چشم برداشتن(آشکارا گریستن)

ریش و گیس بافتن-با هم مشورت کردن-عقل ها را روی هم ریختن

باج سبیل-چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد

تبرک کردن-با برکت ساختن-خجسته کردن

پس بودن-عقب افتادن از دیگران

بند بودن روی پای خود-به خود متکی بودن

خیس خوردن-آب به خود گرفتن-با مایعی مخلوط شدن

 

دندان پر کردن-ترمیم دندان آسیب دیده

حدس زدن-پنداشتن-گمان کردن

از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن

پیش فنگ-جلوی رو قراردادن تفنگ به طور عمودی

خط آوردن-مدرک کتبی ارایه کردن

با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر

پاچه ورمالیده-بی شرم و پر رو-حقه باز

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

خون کسی کثیف شدن-به شدن خشمگین شدن

آک‌بند(نو واستفاده‌نشده، هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده، دست اول)

تسویه حساب-تلافی-پاک کردن دل خوری

چُل-آلت مرد

انگشت به دهان نهادن-متحیر ماندن

جامغولک-حقه-حیله
خانه به دوش-بی خانمان-آواره

چو-شایعه

ده کوره-ده یا شهر کوچک عقب افتاده و بدون امکانات

آبکی(بی‌ارزش، از روی بی‌علاقگی)

پلاس شدن-مدت زیادی در جایی ماندن-جایی را پاتوق خود کردن

دست کم گرفتن-کم بها دادن-اهمیت ندادن-حقیر شمردن

چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری
آب‌کور(کسی که سودش به دیگران نمی رسد)

چار دستی-قمار چهار نفری

دود ِ کلفت-دود مواد مخدر

دست و پا شکسته-ناقص-ناتمام

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی

رفته رفته-کم کم-خرد خرد-یواش یواش

از پشت خنجر زدن(به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن)

چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش

رفتن از کیسه-ضرر کردن-از سرمایه خرج کردن

ریق رحمت را سر کشیدن-ریغ رحمت را سر کشیدن

آش هفت جوش-قضیه‌ی پیچیده

حاشیه دار-کناره دار

چاروادارکُش-جنس تقلبی-چیز بد

اشتباه لپی-اشتباه لفظی

اسباب‌بازی(وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان))

دست بردن در چیزی-چیزی را تغییر دادن

خرکی-سخت بی ادبانه-خارج از ظرافت

چسی آمدن-به دروغ یا احمقانه به خود بالیدن-قمپز در کردن

خنگ-نادان-ابله-کودن

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

ای والله-در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود-آری به خدا

چموش-سرکش-یکدنده

بد عنق-کج خلق-بد اخلاق

از صرافت چیزی افتادن-از انجام کاری منصرف شدن

توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی

جَری کردن-رو. دادن-گستاخ کردن

الیسون و ولیسون(وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند)

خیمه شب بازی درآوردن-ادا و اطوار در آوردن-حیله و تزویر به کار بردن-خلاف واقع جلوه دادن

با آتش بازی کردن-به کاری پر خطر پرداختن

بد قول-بد عهد-آن که به قول خود وفا نکند
حرف پهلودار-سخن کنایه آمیز

رو زیاد کردن-پر رو شدن-توقع زیادی داشتن

دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن

دل کسی تاقچه نداشتن-بی نهایت رک و صریح بودن

آب‌زیرکاه(حیله گر، فتنه انگیز، دو رو)

پشت رو-وارونه

پا خوردن-فریب خوردن

پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن

آفتابگیر(جایی که آفتاب بر آن بتابد، سایبان، چتر آفتابی)

آسمان را سِیر کردن-سخت خوشنود بودن-لذت بسیار بردن

خنکای صبح-سحرگاه

حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده

ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن
دود چراغ-کشیدن شیره

آفتابه برداشتن-دست به آب رساندن-پابرهنه وسط حرف کسی دویدن

خود را به موش مردگی زدن-خود را ناتوان

پای چوب ایستادن-منتظر آغاز فروش در میدان یا بازار ماندن

حساب راسته حسینی-رو راست-بی شیله پیله

دل و دماغ-دل و حوصله

از ران خود کباب خوردن-با سختی چیزی به‌ دست آوردن

حلوای تن تنانی-نوعی حلوا

آستین‌سرخود-هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است

تنگاتنگ-بسیار نزدیک به هم-بدون فاصله

خواب به خواب شدن-خواب از سر پریدن-بدخواب شدن
از عزا در آوردن(به دوره‌ی عزاداری پایان دادن)

دو دل-مردد-بی تصمیم

ریسه شدن-پشت سر هم قرار گرفتن-به دنبال هم به جایی رفتن

چاق کردن دنده-به دنده گذاشتن اتوموبیل

پایگیر کسی شدن-زیان یا جرمی به کسی افتادن

تنگ بودن وقت-دیر شدن

آینه‌ی دست(تیغ و خنجر)

ذلیل‌شده

خر در چمن-آوای ناهنجار-هرج و مرج

 
چپاندن-چیزی را به زور و فشار در چیز دیگری جا دادن-تپاندن

رفتن از رو-خجالت کشیدن-شرم کردن-از میدان به در رفتن-مجاب شدن

ریخت-شکل و قیافه-سر و وضع
آتشی شدن(از کوره در رفتن)

تخته زدن-پنبه زدن

پالان کسی را لوخ کردن-به قصد فریب از کسی تعریف کردن

پشت رو-وارونه

در آوردن پول-برای به دست آوردن پول و درآمد کوشیدن

آب آتش زده(اشک)

دنبال کسی فرستادن-کسی را احضار کردن

آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)

تراشیده-نازک-قلمی-لاغر
حاشیه رفتن-سخنان دور از موضوع گفتن-منحرف شدن از مطلب

از زبان کسی مو در آمدن(کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است)

دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب

زمین ماندن-معطل و معوق ماندن-باقی ماندن و انجام نگرفتن کاری

ته بر کردن-از ته بریدن

باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن

جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف

آشوب شدن دل-دچار تهوع شدن

ازقحطی‌درآمده-گرسنه‌چشم-آدم ندید‌بدید

ار زبان کسی(از قول کسی)

جاجا کردن-مرغ را با جا جا به لانه کردن

 

دوام کردن-دوام آوردن

دست شما درد نکند-از شما سپاس گزارم

تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر

توی روغن بودن نان کسی-رونق داشتن کار و بار کسی

چارلا-چهار لا-چهار تو

 

اجباری(خدمت سربازی)

زدن به سیم آخر-آخرین چاره را به کار بردن حتا اگر به ضرر باشد-خود را به لاقیدی زدن و به عاقبت کار نیاندیشیدن

برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک

دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن

دو به هم زن-دو به هم انداز

تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل

پس افت-حقوق هنوز پرداخت نشده

ژست دادن-تنظیم وضع و حالت و قیافه برای عکس گرفتن

از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن

 

تلَکه-پول یا چیزی که با فریب و چاپلوسی از کسی بگیرند

پاتختی-چارپایه ی کوچک کنار تختخواب-روز بعد از عروسی

اسیر خاک-مرده-تن‌پرور

الف کوفی(چیز کج، آلت تناسلی)

 

ریش گرو گذاشتن-ار احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن-ضمانت کردن

جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

اشک تمساح(گریه ی دروغین)

تن به کار دادن-زیر بار کار و مسئولیت رفتن-برای کار آماده شدن

تخم طلا گذاشتن-کنایه از چیز گران بها آوردن-کار بسیار مهمی انجام دادن

تا-لنگه-همتا

پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی

اسم‌ورسم-نام و مقام-شهرت و اعتبار

آتش کردن (گشودن)(شلیک کردن)

خود را خوردن-رنج بردن

دایر شدن-بر پا شدن-رواج یافتن-آباد شدن

 

از ته ریش گذشتن-فریب دادن

 
باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند

تخمش را ملخ خورده-نایاب است

 
برخورد کردن به رگ غیرت کسی-ناگوار آمدن حرفی یا کاری-گران آمدن-احساس اهانت کردن

بادپا-تند رو-تیز تک

در تاریکی روشنایی را پاییدن-به طور نهانی مراقب کسی یا چیزی بودن

جنگ زرگری-دعوای دروغین-جنگ مصلحتی

خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

حساب کسی پاک بودن-کار کسی خراب و زار بودن

بچه بازی-لواط-کارهای کودکانه-ساده انگاشتن کار

زرد گوش-بی رگ-ترسو

دلمه-لخته-منعقد-سفت شده

جِر خوردن-پاره شدن

افت کردن-کاهش یافتن-کم شدن

خرج تراشی-هزینه درست کردن

آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

زبان بازی-چرب زبانی-لفاظی-چاپلوسی

داماد سرخانه-دامادی که در خانه ی پدر زن زندگی می کند

زال-کسی که موهای سر و ابرو و مژه های سفید دارد

 
جا-رختخواب-بستر
خر کسی از کرگی دم نداشتن-از حق خود گذشتن-از حرف خود برگشتن

خانم-زن بدکاره-هرزه

 

جُربزه-قدرت-توانایی

دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی

آفتابگیر(جایی که آفتاب بر آن بتابد، سایبان، چتر آفتابی)

چل ستون-شبستان مسجد

آمد داشتن(فرخنده و میمون بودن)

بی اشتها-بی میل به غذا

پُلُغ زده-ورقلمبیده-برجسته

با کسی بحث و مجادله کردن

زیر دست-تابع-فرمان بردار

 

چوب رخت-چوبی افقی که جامه را بر آن می آویزند

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن

تیپ هم-جور-هماهنگ-متناسب

دلال بازی-به شیوه دلالان از راه مبالغه و دروغ کاری را بزرگ جلوه دادن-واسطه گری
اُق زدن(بالا آوردن)
ار زبان کسی-از قول کسی

چهاردیواری اختیاری-هر کس در میان چهار دیوار خانه اش آزاد است

زهره ی کسی آب شدن-سخت ترسیدن

دوام کردن-دوام آوردن

الدنگ-بیکاره-مفتخور-بی‌غیرت

تخت خوابیدن-راحت و آسوده خوابیدن

حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن

پاک-به کلی-یکسره

بازی در آوردن-بهانه آوردن-دبه در آوردن

پیچ گوشتی-وسیله ای که با آن پیچ را باز و بسته می کنند

چیز سرش بشو-آدم چیز فهم

درشت-حرف زشت-دشنام

 

خر کریم را نعل کردن-رشوه دادن-راضی کردن

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن

خرناس کردن-خرخر کردن در خواب

آلبالو گیلاس چیدن(نگاه کردن و ندیدن)
از شوخی گذشته(حالا برسیم به مطالب جدی)

پا بر جا کردن-اثبات-مستحکم کردن

آه در بساط نداشتن(سخت بی‌چیز بودن، بیچاره و بینوا بودن)

آب اندام-زیبا تن و خوش‌رو

آهوی شیرافکن-چشم محبوب

چای صافی-نگا. چای صاف کن

افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی

بخت آزمایی-ترتیبی برای تقسیم جایزه میان خریداران بلیت

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی
زاغ و زوغ-فرزندان خردسال-نق-غر و لند

درو کردن-پشت سر هم با گلوله زدن و انداختن

اهل کاری بودن(وارد بودن در کاری)

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

خاله شلخته-زن شلخته و بی احتیاط

خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم

رو به راه شدن-آماده و مهیا شدن

از بیخ عرب بودن(یکسره منکر شدن، به‌کلی زیر چیزی زدن)

 

دست از جان شستن-از جان گذشتن-پروای جان نکردن

تلق و تولوق-صدای ناهنجار

رو به رو کردن-در برابر هم وادار به اظهار عقیده کردن

از قدیم ندیم‌ها-از گذشته‌های دور

چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن-بیش تر از کسی تجربه داشتن

دست از سر کسی برداشتن-کسی را رها کردن-به حال خود گذاشتن

الیسون و ولیسون(وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند)

پِهِن پا زدن-بیکاره و ولگرد بودن

Releated

گن لاغری مردانه

در دهه‌های اخیر، توجه به تناسب اندام و ظاهر بدن برای آقایان به یکی از اهمیت‌های بیشتر در زندگی روزمره تبدیل شده است. گن لاغری مردانه به عنوان یک پوشاک با کاربردهای گسترده در بهبود تناسب اندام و کاهش سایز شکم به شکلی مطلوب، در بازار جای گرفته و به عنوان یک راهکار موثر و […]

بهترین رنگ‌های مو برای شما

اگر تغییر مو شما در معرض دید است ، خود را متقاعد کنید که رنگ جدیدی را امتحان کنید. مدتی است که در آینه با همان رنگ مو تکراری خود را نگاه می کنید ؟! وقت آن است که کمی طعم زیبایی زندگی را حس کنید. درست مانند اینکه یک اتفاق جدید زندگی شما را […]